×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

وبلاگ من، قصه ی یه عشقه

بمان و در حق دلم عاشقی کن

× این وبلاگ، حکایت یه عشقه و عاشقانه هایی که او برایم نوشت و سرانجام این عشق و درد دلهایی که خواهم نوشت . دوست دارم بخوانیدو و قضاوت کنید و شاید یاد آوری خاطرات نه چندان دوری که فراموش کرده ای
×

آدرس وبلاگ من

deldar55.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/deldar55

قسمت پنجم :آشنایی و شروع دوستیمون

ادامه از قسمت چهارم ...

پیرو پیامی که براش فرستاده بودم، و در پست قبلی مفصل توضیح دادم اومدم سایت و دیدم که پیام داده به این شرح

سلام امیر جان شمارتو بزار تماس میگیرم

شماره گذاشتم همان روز یا فردای اون روز، تماس گرفت،کمی با هم صحبت کردیم  و گفت  که خونه ی اقوامم هستم و یک یا دو هفته ی دیگه برمیگردم .من هم زیاد تو این مدت تماس نگرفتم ،گفتم شاید شرایط نداره برای صحبت کردن .

چند بار تلفنی با هم صحبت کردیم .مسیج  میدادم  مسیج میداد، تو این مدتی که نبود. توی سایت هم، برام پیام میداد و متن زیر یکی از این پیامهاست  که  برام فرستاد ه بود

خوشحالم که در جاده ی خاطره های من ،شما هم با مهربانی قدم گذاشته ای و امیدوارم

ذره ای از عطر بهشتی عشق را در تار و پود صفحه ی دلم حس کنی و

رد پای احساس را در صفحه ی خاطره ها دنبال

من ،هیچ ادعایی ندارم ،نه اولینم ،.... نه آخرین ام ،نه بهترین ....نه قشنگترین ام ،تنها شعار من اینست :که

تلاش میکنم هر روز به روز باشیم ،تنها برای زنده نگه داشتن دل شکسته ام

 

 بعد از حدود دوهفته برگشت و قرار شد که همدیگرو ببینیم یه روز زنگ زد

  گفت :بیا میخوام ببینمت

رفتم و همدیگرو دیدیم از همون اول ازش خوشم اومد ،مهربون و دوست داشتنی اما این دیدار زیاد طول نکشید، تا همو دیدیم و احوال پرسی کردیم گفت من باید برم .خیلی مضطرب و نگران بود

من هم گفتم اشکالی نداره هر طور که شما راحت باشین .به نظرش و خواستش احترام گذاشتم و پیش خودم گفتم که حتما دلیلی داره .اما این موضوع برام عجیب بود و موقع خداحافظی ازش پرسیدم ؟
بازم همدیگرو میبینیم ؟ در جواب گفت بله حتما خدا حافظی کرد و رفت من هم اومدم و تا چند ساعتی باهاش تماس نگرفتم
و بعد باهاش تماس گرفتم و با هم صحبت کردیم ،گفت منتظر تماست بودم .در اولین صحبتی  که داشتیم هر سوالی که داشت پرسید و  با صداقت جوابشو دادمو و هیچ مطلبی رو ازش پنهان نکردم
 و از فردای اون روز تا دو سه روز جواب تلفنم رو نداد و پیام هم دادم جواب نداد . پیام دادم و گفتم اگر به هر دلیلی دوست نداری جواب بدی، باشه بهم بگو که دیگه مزاحمت نشم
هر دلیلی که داشته باشی میپذیرم و به نظرت احترام میزارم مثل همون اولین باری که بهت پیام دادمو گفتی: من دنبال دوستی نیستم و من هم دیگه بهت پیام ندادم بجز اینکه برات آرزوی موفقیت و خوشبختی داشته باشم  و ازت خداحافظی کردم
 بهش گفتم که من پیشنهاد یه دوستی ساده رو بهت دادم اونم بدلیل پیامهایی که برام فرستاده بود و اگر خاطرتون باشه در پست قبلی به طور مفصل توضیح دادم که چه پیامی بهش دادم ،در جواب عاشقانه ها و گلایه ها !گذشت و اومدم سایت ، دیدم که پیغام داده

سلام امیر جان ،ممنونم که اومدی و با اومدنت حالمو خوب کردی امیر جان ممنونم که اومدی و موندی ،تو این دو سه روزی که جواب ندادم و تو باز هم موندی خوشحالم که موندی

و بعد ها بهم گفت که تو خیلی خوبی هر کسی دیگه جای تو بود همون اول که من اون برخورد و داشتم ،دیگه بهم زنگ نمیزد و باهام قهر میکرد

بعد از این جریان رابطمون خوب بود، تلفنی با هم صحبت میکردیمو همه چی عادی بود

و این داستان ادامه دارد

شنبه 5 مرداد 1392 - 6:52:18 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
آمار وبلاگ

29403 بازدید

14 بازدید امروز

108 بازدید دیروز

161 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements