×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

وبلاگ من، قصه ی یه عشقه

بمان و در حق دلم عاشقی کن

× این وبلاگ، حکایت یه عشقه و عاشقانه هایی که او برایم نوشت و سرانجام این عشق و درد دلهایی که خواهم نوشت . دوست دارم بخوانیدو و قضاوت کنید و شاید یاد آوری خاطرات نه چندان دوری که فراموش کرده ای
×

آدرس وبلاگ من

deldar55.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/deldar55

قسمت دوازدهم :عاشقانه ها

با عرض سلام ،ادب و احترام خوش آمدین ممنونم که به کلبه ی تنهائییم سر میزنید

عاشقانه ی 15

دلتنگم برای کسی که روزهاست ،بی آنکه باشد

هر لحظه زندگیش کرده ام

عاشقانه ی 16

تو که میدانی تمام وجودم هستی

این شعر را برای تو نوشتم

تا بخوانی و بدانی همه ی زندگی ام هستی

 نه قافیه دارد ،نه وزن 

نه آهنگ دارد ،نه طنین  

اینها همه حرف دلم بود ،همین

عاشقانه ی 17

نوشتن زیباترین کار دنیاست و زیباتر از آن،چشم تو است

که آنرا میخواند

عاشقانه ی 18

دستهایم را بگیر

یک دست گرما ندارد

برای جاری کردن امید در جایگاه تنم

به دست های تو نیاز دارم

تو که میدانی ،هم نفس من باشی ،به تو نیاز دارم ...... نه برای

رفع نیازهایم ....بلکه برای آنچه نمی دانم باید با تو باشم

تا پی اش بگردم ،...

دو جسم ....دو نگاه .....دو قلبیم ،بیا حس مشترکمان را پیوند بزنیم

به آبی امید عزیزانم

عاشقانه ی 19

دلم برات تنگ شده ،امشب خیلی حالم بده ،خیلی داغونم ،خسته ام

دلم گرفته از خودم از دلم ،چرا ؟... آروم نمی شم

چند شبه آسمون همینطور می باره ،کاش ...چشم منم

همینطور بباره

چی شد پس ،چرا نمی تونم گریه کنم

می دونم الان به یادمی

اما می دونم چند وقته دیگه ولم میکنی  به حال خودم ،

دارم دیوونه می شم

خیلی تنهام

کمکم کن

بهترینم مهربونم نازنینم

درد دل و ناگفته های دلم

خدایا تو شاهدی که بازگو کردن و یاد آوری این مطالب چقدر برام سنگین و دشواره

خدایا تنها تو  آگاهی از دلم ، تنها تو از عشق من به او خبر داری

گاهی وقتها با خودم میگم اگر اونقدری که به او عشق ورزیدم و بی ریا و صادقانه دوستش میداشتم ،اگر به خدا اینطور عشق می ورزیدم

روزگارم این نبود

درد دل زیاده اما نمیخوام سرتون رو درد بیارم

وقتی عاشقانه ها رو می خوندم ،وقتی می دیدم که چقدر غمگینه ،من هم غمگین بودم و دلداریش میدادم و هر روز بیشتر از قبل دوسش میداشتم

همه ی فکر و ذکرم شب و روزم تمام لحظه های عمرم شده بود: انتظار

فقط خدا آگاهه از حال من و کسی نمیتونه حسی رو که بهش داشتم رو درک کنه

میخوام یه جمع بندی کنم از اول قصه تا این جا در ابتدا بهش پیغام دادم ،پیشنهاد دوستی قبول نکرد و بعد شروع کرد به پیغام دادن و بعد با هم آشنا شدیم

شروع دوستی و عشق ،البته تا او نگفته بود من حرفی از عشق نزدم چون قرارمون یه دوستی ساده بود و بعد هم عاشقانه ها 1 تا 19 البته تا به اینجا  

عاشقانه ها زیادن خیلی هاشون رو نگه میدارم تو دلم توی صندوقچه ی اسراردلم، برای همیشه. البته  با این که ،تو  دلم  جایی واسه زخم های تازه ندارم  اما بازهم، تحمل میکنم و عاشقانه های عشقم روبه امانت  نگه میدارم

در قسمت بعد عاشقانه ها تموم میشن  و بعد خواهم پرداخت به قسمت چهاردهم و شروع نامهربونیها

یکشنبه 27 مرداد 1392 - 12:43:08 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://mushtaq.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 27 مرداد 1392   11:23:00 PM

مشکل ما انسانها اینجاس که داخل جهنم دونبال راه بهشت میگردیم

آمار وبلاگ

29408 بازدید

19 بازدید امروز

108 بازدید دیروز

166 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements